شمس: میزبان بزم خدا
دگرگونی، خلاقیت و زایائی هنری مولوی در زندگانی دومش، تنها در شاعری او، خلاصه نمیشود. بلكه در موسیقی، و تأثیرپذیری شعر و موسیقی و رقص از یكدیگر، ظاهر میگردد.
تصریح شده است كه مولوی، موسیقی میدانسته است. و رباب مینواخته است. و حتی به دستور او، تاری بر سهتار سنتی رباب میافزایند. همچنین نیز تأكید شده است كه تنوع گستردهی مولوی در انتخاب وزن و قالب شعر، از موسیقیشناسی او پربار گشته است. لیكن از طرفی دیگر نیز جای ابهامی نیست كه مولوی، تا پیش از آشنائی با شمس، حتی سماع نمیدانسته است. و آئین رقص چرخان را شمس به وی آموخته است: رقصی دائرهوار كه هم امروز نیز بنا بر شیوهی آن، درویشان مولوی را، بنام "درویشان چرخان"، میشناسند!
بدینسان، ورود شمس به "قونیه"، و برخورد او با مولوی در 642 هجری/1244 میلادی، یك رویداد بزرگ پربار ادبی و هنری در تاریخ ادب ایران است.
شمس سازندهی "مكتب مولوی"، و پدر دو قلوی آن است. و در تاریخ تصوف ایران، تنها نیز در مكتب مولوی است كه شعر، موسیقی، رقص، و عرفان، همه در هم میآمیزند. از یكدیگر متأثر میشوند، و از همدگر، كمال و اثر میپذیرند!
شمس، "موسیقی" را تا حد "وحی ناطق پاك"، و نوای چنگ را، تا حد"قرآن فارسی"، بالا میبرد و میستاید. و "مكتب مولوی"، میراث این آموزش و ستایش را، به بهای همه تعصب ورزیها، قرنها، بجان میخردع و تا به امروز آن را، همچنان زنده میدارد.
"مولوی"، پس از برخورد با شمس، موسیقی دوستی و سماع را، تابدان حد گسترش میدهد كه حتی بطور هفتگی، مجلسی ویژهی سماع بانوان، همراه با گل افشانی و رقص و پایكوبی زنان، در قونیه برپا میدارد. و اینها، همه از مردی مشاهده میشود كه تا سی و هشت سالگی خود، مجتهدی بزرگ، و یك "مفتی حنبلی" بشمار میرفته است! تا جائیكه حتی در مواردی، چون سرگرم رباب و موسیقی میشده است، نمازش قضا میشده است، و با وجود تذكار به وی، موسیقی را رها نمیكرده است، بلكه نماز را ترك میگفته است كه:
سماع آرام جان زندگانی است!
كسی داند كه او را،
جان جان است.
ب -9
نظرات شما عزیزان: