آوای قلم 2
معرفی چندکتاب،مقاله ها واشعارشاعران ایران و جهان/موسیقیدانان/مطالب فلسفی وعلوم تربیتی
 
 

موسيقي درماني چيست و چگونه اثر مي كند؟
افراد هنگام شنيدن يك موسيقي پر تنش، احساس پر انرژي و هنگام شنيدن قطعه آرام و كلاسيك، احساس آرامش دارند. موسيقي درماني ارتباط متعادلي ميان موسيقي و خلق و خو برقرار مي نمايد. هنگام گوش دادن به موسيقي ميزان آزادسازي اندروفين ها (هورمون هايي كه در بدن انسان موجب نشاط و سرخوشي و كاهش درد مي شوند) توسط موسيقي افزايش مي يابد. موسيقي درمانگرها معمولاً از موسيقي براي ايجاد ارتباط استفاده مي كنند. به دليل اينكه موسيقي داراي گوشه ها، ضربه ها و آهنگها است، مي توان آن را نوعي زبان دانست و از آن براي برقراري ارتباط استفاده نمود. بنابراين
مي توان براي بيماراني كه داراي اختلالات ذهني و جسمي هستند، از موسيقي درماني استفاده كرد تا بتوانند احساسات خود را بيان كنند.
موسيقي درماني عبارت است از كاربرد موسيقي براي القاي آرامش و تسريع روند بهبود بيماري ها و بهبود عملكرد ذهني و ايجاد سلامتي. افراد تحت درمان با موسيقي، به وسيله راهنمايي هاييك فرد متخصص كه در اين زمينه آموزش ديده يا زير نظر يك موسيقي درمانگر داراي مجوز فعاليت،به موسيقي هاي خاصي گوش مي دهند و يا موزيك هايي را
براي خود مي سازند. موسيقي درماني يكي از درمان هاي هنري خلاق يا درمان هاي بيانگر احساسات ( شامل درمان هاي هنري، شعر سرايي، درام درماني و...) است. از موسيقي درماني مي توان به تنهايي و يا همراه با درمان هاي ديگر استفاده نمود.
كاربردهاي موسيقي درماني چيست؟
مطالعات و تحقيقات مختلف نشان داده اند كه موسيقي درماني در پيشبرد آرامش، كاهش اضطراب و درمان افسردگي مؤثر است. همين طور به بيماراني كه از اختلالات و مشكلات عاطفي و احساسي رنج مي برند مثل سرطاني ها، ديابتي ها و بيماران قلبي و سوختگي اجازه مي دهد تا بتوانند تغييرات مثبت ذهني و خلقي در خود ايجاد نموده و در عين حال توانايي حل مشكلات را به دست آورند. در واقع موسيقي بر عملكردهاي فيزيولوژيكي مثل تنفس و ضربان قلب و فشار خون تأثیر دارد. عمومي ترين استفاده از موسيقي درماني براي كاهش تنش هاي رواني است.موسيقي درماني به عنوان درمان مكمل براي توان بخشي بيماران باعث تقويت سطوح ارتباطي و هماهنگي جسمي شده و در افراد داراي اختلالات گفتاري كه دچار مشكلات روحي و جسمي نيز هستند، باعث بهبود عملكردهاي جسمي و ذهني مي شود و در مراقبت از نوزادان، حتي نارس مؤثر و مفيد بوده و مي تواند نياز به دارو درماني را حين زايمان كاهش داده و براي درمان بيماران مبتلا به ايدز، سكته هايمغزي، پاركينسون و آلزايمر مورد استفاده قرار گيرد.علاوه بر تأثیرات درماني ياد شده، موسيقي مي تواند براي ارتقاي برخي از عامل های رفتاري در افراد سالم، مؤثر واقع شود. مثلاً در صنعت از روش موسيقي براي افزايش بازده، توليد و آرامش رواني كاركنان استفاده مي شود. موسيقي درماني قادر است به افراد درون گرا كمك كند تا به شخصيتي برون گراتبديل شوند و به بيماران اوتيستيك (در خود مانده) و اسكيزوفرن (دچار جنون جواني) هم براي كاهش گوشه گيري كمك نمايد. همين طور براي بيماران مبتلا به سكته مغزي و اختلالات گفتاری ديگر نيز مي تواند مؤثر باشد. وقتي اين بيماران به موسيقي هايی با ضرباهنگی خاص گوش مي دهند، به طور همزمان حركات عضلات آنها بيشتر و بهتر مي شود. موسيقي درماني قادر است افكار و احساسات و تجارب منفي را از بيماران دور نمايد. به عنوان مثال درد ناشي از اعمال جراحي و دندانپزشكي و... با آن كاهش مي يابد.
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:درمان, موسیقی درمانی, :: 19:5 :: توسط : آوا رضایی

موسیقی خوب چیست؟
واقعاً چه معیاری برای تمیز دادن موسیقی خوب و غیر خوب وجود دارد؟ جواب دادن به این سوال ها غیر ممکن است، زیرا تعریف موسیقی این هنر را همانند سیالی خیالی معرفی می کند که در هر ظرف اندازه گیری به همان شکل ظرف در می آید و طبقه بندی
کردن آن همانند این است که ما بگوییم فقط یک ظرف با یک اندازه تعریف شده و یا سلیقه ای وجود دارد.
این همان اتفاقی است که برای موسیقی هایی که می شنویم بوجود آمده است. یعنی قبل از تولید موسیقی شکل آن از قبل تعیین شده و قالب آن طراحی شده است. درست مثل تولید لاستیک خودرو که در قالب های از قبل مشخص شده ساخته می شود و تنها فرق بین آنها اندازه آنها و تعداد شیارهای روی آن است.
موسیقی یک هنر انتزاعی است که در هنگام ساخت آن فقط روح خالق هستی به روح خالق موسیقی مرتبط می شود و اگر در این میان باید و نباید های اشخاص دیگر وجود داشته باشد، آن موسیقی خشک و بی روح می شود، درست همانند بسیاری (نه همه) موسیقی های مجازی که امروزه بیرون می آید. بدون توجه به سبک شناسی موسیقی و قبول احتمال سنت شکنی؛ قالبی که برای موسیقی به اصطلاح قالب «موسیقی خوب» و« موسیقی قابل قبول » ساخته شده بسیار کلیشه ای و سلیقه ای خواهد بود. تمامی آهنگسازان معروف دنیا در هر سبکی که فعالیت می کنند در اصل تنوع در ساخت موسیقی متفق القول هستند وگرنه تمامی موسیقی های آنها تکراری و خسته کننده می شود. در اصل اول موسیقی ساخته می شود بعد سبک آن طبقه بندی می شود و در موارد متعددی آهنگسازان در سبک های مختلف آهنگ سازی می کنند.
حال با توجه به موارد مطرح شده موسیقی خوب چیست؟ به نظر من همه موسیقی ها! شاید این جواب برای افرادی که طرفداران یک سبک موسیقی هستند گران تمام شود. ولی،اگر به این مسئله بصورت کلی و از بیرون (نه از درون) نگاه کرد، آیا خوب بودن موسیقی فقط نظر مخاطبان آن نیست؟ یعنی اگر شما برای یک گروه از طرفداران موسیقی کلاسیک، موسیقی محلی بومیان استرالیا را پخش کنید، آیا به نظر آنها این موسیقی خوب است؟ بیایید کمی سؤال را سخت تر کنیم، اگر برای گروهی که طرفدار پروپا قرص موسیقی سنتی باشند موسیقی پانک راک پخش کنیم ،آیا آنها حاضر خواهند بود حتی به یک دقیقه از آن موسیقی گوش کنند؟ بدون توجه به شناخت کامل از مقوله سبک شناسی موسیقی و قبول این مسئله که در هر جامعه پویا سلیقه های
بی شماری هستند که احترام به آن سلایق نشانه رشد فکری و اجتماعی است نمی توان عنوان "موسیقی بد" را برای هیچگونه موسیقی گذاشت. بنابراین با قبول این امر که هرگونه اثر هنری قابل نقد است باید قبول کرد که ممیزی موسیقی در هر صورت (چه قبل و چه بعد از پخش) کاملاً بی معنی است و فقط عنوان سانسور را می توان به آن داد.
در هر جامعه پویا و رو به رشد، این مراکز فرهنگی و
ایستگاه های رادیو و تلویزیون ها هستند که می توانند با پخش انواع موسیقی در سبک های مختلف و در برنامه های مختلف، آموزش سبک شناسی را به مردم بدهند و در نتیجه مخاطبان موسیقی های مختلف را با سبکهای مختلف طبقه بندی کرده و در نهایت آمار واقعی سلیقه مردم را بدست بیاورند. این آمار در نهایت به صنعت موسیقی رشد کافی را می دهد تا بتواند در انتخاب هنرمندان مورد قرارداد خود حرفه ای تر عمل کند. این آمار می تواند نشان دهد که هر سبک موسیقی در جای خود طرفداران و مخاطبین خود را دارد و اگر آن مراکز تخصصی و بدون اعمال سلیقه کلی گرایی عمل کنند موجب رشد همه سبک ها
خواهد بود و از آنجائیکه در کشور ما صدا و سیما دولتی است، این برنامه ریزی می تواند بدون معضل اعمال فشار شرکت های تولید موسیقی انجام گیرد، معضلی که در بسیاری از کشورهای دنیا جلوی رشد موسیقی های کم طرفدارتر را گرفته است. در نهایت در دنیای امروزی که بسیاری از شرکت های تولید موسیقی به صنعت دیجیتال و پخش و فروش اینترنتی موسیقی روی آورده اند و رادیو ها و تلویزیون های اینترتی و ماهواره ای گوی سبقت را ربوده اند، مراکز فرهنگی ما باید با سرعت عمل و آزادی عمل بیشتری فعالیت کند تا عملا از عقب ماندگی موسیقی کشور جلوگیری کنند. ساخت و پخش و اجرای موسیقی برای آهنگسازان و نوازندگان هر سبکی از موسیقی مانند نفس کشیدن و یا غذا خوردن است. هر چه این امر عادلانه تر، منسجم تر و سریعتر انجام گیرد رشد موسیقی بیشتر و تعداد موسیقی های خوب نیز بیشتر خواهد بود،زیرا برای مخاطبین هر سبک ، آن موسیقی "خوب" خواهد بود.
مبحث بعدی « موسیقی را خوب شنیدن » است. پس از انتخاب موسیقی، شنیدن درست آن یک مسئله مهم است. شنونده حتی اگر عاشق قطعه ای از موسیقی باشد ولی آن را با پارازیت، خرخر و کیفیت بد بشنود از آن رانده می شود. نه تنها تمامی تلاش آهنگساز و نوازندگان از بین می رود بلکه گوش شنونده به اصطلاح اهل فن « خراب » می شود. ما همگی درباره آلودگی صوتی یا خوانده ایم و یا شنیده ایم. آلودگی صوتی فقط صدای بوق خودرو ها و آژیر خطر آنها نیست. گوش کردن به موسیقی با کیفیت پائین نیز نوعی آلودگی صوتی است که در نهایت موجب آن خواهد شد که گوش شنونده نسبت به بعضی از فرکانس های مورد نظر آهنگساز و تنظیم کننده حساسیت خود را از دست بدهد. یکی از مهمترین تأثیرات این عمل این خواهد بود که شنونده دیگر به موسیقی اهمیت ندهد ویا فقط به شعر آن دقت کند در صورتی که در بسیاری از سبک های موسیقی (که در آن کلام وجود دارد) خود موسیقی دارای اهمیت بسیار زیادی است وبرای این گروه در اصل این موسیقی است که سبک را مشخص می کند. مشکل فنی دیگری که در حال حاضر نه تنها در ایران بلکه خیلی از کشورهای دنیا با آن دست به گریبان هستند مسئله شدت صدا بین برنامه های مختلف است. حتماً دقت کرده اید که گاهی به یک قطعه موسیقی در رادیو گوش فرا می دهید که ناگهان برنامه بعدی با صدای بسیار بلندتر تمامی هوش و حواس شما را در هم می ریزد و به قول استادی؛«هنگام گوش کردن به قطعه ای
از موسیقی ملایم صدای تبلیغ نخود فرنگی با صدای بسیار بلندتر از موسیقی همانند فرو کردن میخی در گوش انسان را می آزارد.» این دو معضل در اصل مسائل فنی هستند.
آلودگی صوتی دیگری که در هنگام پخش موسیقی وجود دارد مربوط به بخش اول این نوشتار است. بارها شده است که رادیو قطعه موسیقی را بدون مطرح کردن نام آهنگساز و یا خواننده (اگر با کلام باشد) پخش کرده و ناگهان قبل از پایان آن قطعه، قطعه موسیقی دیگر را در سبکی کاملاً متفاوت پخش می کند.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:خوب,موسیقی خوب,, :: 19:3 :: توسط : آوا رضایی

قاآنی
میرزاحبیب الله متخلص به قاآنی در1223 هجری قمری در شیراز بدنیا آمد.ریاضیات

و حکمت الهی آموخت.مورد توجه حاکم وقت قرار گرفت وقصایدی در مدحشان

می گفت.به مشهدرفت و علوم ادبی ،عربی،هبئت ونجوم وزبان فرانسه را فرا گرفت.

درسال 1251 به تهران رفت و قصیده ای در مدح محمد شاه قاجار سرود و لقب مجتهد

الشعراء گرفت . در مدت طول عمرش سفرهائی به اصفهان ، کرمان، خراسان،و تهران

داشت. پیکر او در شهر ری به خاک سپرده شد . او مشهور ترین شاعر دوره بازگشت

ادبی است. درسرودن قصیده مسمط وغزل تبحر داشت. در قصایدش لفظ بر معنا چیره
میشود و مسمط هایش دارای مضامین دلنشینی است. او معتقد بود که سعدی غزل

را به کمال رسانده و دیگر بعد از او کسی نباید غزل بگوید.
نامدی دوش ودلم تنگ شد از تنهائی
چه شود کز دلم امروز گره بگشائی
ور تو آئی نشود چاره ی تنهائی من
که من از خویش ر وم چون تو زدر باز آئی
آثارش دیوان ،قصاید قاآنی ،گلستان قاآنی ،پریشان نامه ،ورساله ای در علم شانه بینی

و رساله ای در هندسه جدید .
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:قاانی,ریاضیات, حکمت الهی,نجوم,هیئت,زبان فرانسه, :: 19:0 :: توسط : آوا رضایی

فرصت شیرازی
ملقب به میرزا آقا مشهورو معروف به فرصت الدوله در سال 1271 در شیراز متولد شد.

از کودکی به آموختن پرداخت. ودر صرف و نحو، حکمت ، حساب ، هندسه ، تحصیل کرد

و به زبان انگلیسی کاملا آشنا شد. وی علاوه بر آموختن علوم مذکور موسیقی را نیز

فرا گرفت. به دلیل علاقه به تاریخ باستان به فراگیری خط میخی پرداخت کتاب صرف و نحو

را با خط میخی تأ لیف کرد.خط پهلوی رانیز فرا گرفت و مترجم متون پهلوی شد.به آموختن

قاشی پرداخت و در سیاه قلم استاد شد.همچنین در نقشه برداری مهارت داشت واز طرف

دولت به مأموریت ها ومسافرت میرفت.با عکاسی آشنا شد. اویک جعبه شطرنج و مهره های

او راساخت.در خطاطی استاد شد و در خط نسخ ، نستعلیق ،شکسته ،تبحر داشت.فرصت

در سرودن انواع شعر استاد بود مهمترین آثارش عبارتند از :
آثار عجم و شیراز نامه ،( آثار باستانی، تاریخ، جغرافیا،و رجال علم و ادب و سیاست است)

اشکال المیزان (در علم منطق) بحورالحان (در علم موسیقی) ، دیوان فرصت ،

، مثنوی هجرنامه ، تفریظات ،شطرنجیه،رساله در علم هیئت،تصحیح و چاپ

شاهنامه .او ریاست مدارس معارف شیراز را پذیرفت وسپس به انتشار روزنامه فارس پرداخت

که حاوی اخبار رسمی قشون جنوب ایران بود. در جوار آرامگاه حافظ بخاک سپرده شد.
هر زمان سلسله زلف تو در تاب رود                               ای بسا سلسله ها را که زدل تاب رود
فرصتا روی متاب از در جانان همه عمر                          عاشق آن نیست که هر لحظه بهر باب رود
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:فرصت, حکمت,حساب,هندسه,کتاب صرف و نحو,, :: 18:57 :: توسط : آوا رضایی

عرفی شیرازی
درسال( 963 ه ق) درشیراز بدنیا آمددر موسیقی و خط نسخ بسیار

تبحر داشت. از پیروان سبکهندی بود ودرسرودن انواع شعر مهار ت

و شعار او دارای مضامین تازه ای است . آثارش:
نفیسه ،مثنوی مجمع الابکار ، مثنوی فرهاد و شیرین ،و کلیات که

شامل اشعار او بالغ بر 14 هزاربیت می باشد.در سن 36 سالگی درلاهور در گذشت.
آنانکه غمت مایه افسانه نسازند                        با همدمی محرم و بیگانه نسازند
این میل که می بینم ازطبع تو عرفی                ظلم است که از خاک تو پیمانه نسازند
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:عرفی,نسخ,خط, خط نسخ,آثار, :: 18:52 :: توسط : آوا رضایی

شوریده شیرازی
حاج محمد تقی ملقب به فصیح الملک و متخلص به شوریده

در سال (1274 ه.ق) در شیراز بدنیا آمددر هفت سالگی به علت ا

بتلا به آبله نابینا شد.در نه سالگی پدرش را از دست داد.او هوش

سرشاری داشت وبه فراگیری علوم ادبی پرداخت ودر شعرو شاعری

بلند آوازه گردید.با شاعران هم عصرخود چون بهار، ایرج میرزا،وحید

دستگردی مکاتبه و مشاعره داشت.در مدح پادشاهان قاجار شعر

می –سرود ودر قصیده ،غزل ، طنز استاد بود . آرامگاهش در جوار

آرامگاه سعدی است .آ ثار وی دیوان غزلیات نامه روشندلان ،

وتصحیح کلیات سعدی.
روی بنمائی و دل از من شوریده ربائی/  تو چه شوخی که دل از مردم بیدیده ربائی

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:شوریده, بهار ,فاجار, :: 17:7 :: توسط : آوا رضایی

اهلی شیرازی
شیخ محمد در سال 858 ه.ق در شیراز بدنیا آمد.

از شاعران معروف قرن نهم و از شاگر دان علامه
دوانی بود.در کتاب هدیه العارفین از دوازده کتاب

و رسال اهلی نام برده شده است.او در سرودن

انواع شعر مهارت داشتو علت تخلص وی ارادت

او به اهل بیت ذکر شده است
دل مرده از آنم که مسیحا نفسی نیست/  فریادم از آنست که فریاد رسی نیست
ای مرغ گرفتار که دوری ز گلستان/  وا ماندگیت جز به شکست قفسی نیست
 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:اهل ,اهلی ,قرن , رساله,, :: 17:0 :: توسط : آوا رضایی

استاد عبدالعلی دست غیب

نقدی بر کتاب رد پای معکوس و سایه های آویزان دو مجموعه ی شعر

آوا رضایی (فتوحی)
پنجره فریاد می زند:
بمان
تا هزار لایه تاریکی را
فرو گذارم
در پشت پلک روشن شب (رد پای معکوس 28)
به تازگی دو دفتر شعر(سایه های آویزان ورد پای معکوس) شیراز1389سروده آوارضایی(فتوحی)به چاپ رسیده است و این هر دو مجموعه شعر نشان می دهدکه سراینده آنها درکار سرودن و چاپ اشعارخود جدیت کافی دارد و نیز نشان می دهد که سرایندگان نسل سوم و چهارم شعر شیرازحرفی برای گفتن و نغمه ای برای شنیدن دارند در حالیکه نسل اول شعر جدید سرایی شیراز اشعارشان قدیمی شده و نسل دوم که نیمه عنوانی هم دارند و هر یک مدعی است بهترین شاعر این شهر است و این ها نیز مدتی است از نفس افتاده اند وخود و دیگران را تکرار میکنند.............
آوا رضایی (فتوحی) از شاعره های تازه چرخ شیراز است.به شعرو موسیقی و شعر سرودن مهرآتشینی دارد .با زحمت و کوشش فراوان راه خود را یافته است و حرف و حدیث های تازهای داردبه گفته خودش شاعر باید در گزینش کلمه های مناسب ولحن و موسیقی ویژه دقت لازم را داشته باشدچرا که اینها از مهمترین ارکان آواز ایرانی است البته میتوان پذیرفت سراینده دفتر شعر ردپای معکوس در برخی از قطعه ها ابزاری برای گردش ملودیک و در هم آمیختن نغمه ها یافته استو به این وسیله زبان جسم و جنس را از حالت بیرونی به حالت درونی تبدیل کرده است. البته نه به صورت قطعه های دارای وزن عروضی توللی بلکه به صورت سرایش آزاد دارای وزن درونی ونغمه واژه ها و تناسب کلامی جدید. این قطعه ها آنجا که آهنگ ها و دلالت های جمله ها را با آوردن جناس وتناسب لفظ ومعنا تعهد میکند به خوبی میتوانند پیوند یافتن مخاطب را با فرازهای متفاوت قطعه شعر، برقرار سازند و دریافت ادراکی و ذوقی سراینده را به شنونده و خواننده
دهد:
نامرعی است زاویه خط چشم من و قله کوه/ وجاده ای که میدان دیدم را مشغول کرده(همان40)
در حلقه فشار
دل حجیم می شود (همان ،38)
تصویر نقش تو/در خیال من /باده در جام است (همان،35)
دو نمونه نخست زبان،زبان عادی و روزنامه ی است ونمونه سوم تعبیری قدیمی عرضه میکندو تکرار مکرر است.حافظ گفته بود ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم که در ساحت عرفان معنایی مثبت دارد.مسئله در اینجا مسئله محتوا وشکل بندی یا (فرم)نیست.مسئله مهم سویه نظری ونگاه راوی به چیز ها و آدمهاست.زمانی که دوربین شاعریا قصه نویس براوبژه ها میزان می شود، اگراین دوربین ثابت بماند،دورنمای کنش ها و چیز ها، ثبوتی را می نمایانند که در واقع وجود ندارند.پدیده ها ثابت و یکسان نیستندو هردم مانند بت عیار به صور گونه گون می آیند.مفهوم ها نیز همینطور.بنابراین اگر تصاویر دوربین هنرمند اوبژه های ثابتی را بنمایانند(مانند دلدادگی دلدار به گل ،لاله،سرو، صنوبر خرام)واقعیت تصویر شده لغزان بودن و نا پایابودن آن را نمی رساند و در نتیجه روایت شعری و بینش استعاری هنرمند، ترکیبی از تضاد ها وگونه گویی بدیعی را که واقعیت دارد،به دست نمی دهد و در هر حال به سوی مفهوم های ثابت به حرکت در می آید.
در این زمینه میتوان از مفهوم <عشق >سخن گفت.عشق در معنای ساده یعنی دلبستگی شدید آدمی به آدم دیگر.در اینجا ماجرا ماجرای دلدار و دلباخته است یعنی پیوستگی شدید دو تن به یکدیگر.در کار و بار عاشقی و کامیابی (دلباخته) بین شاعران کلاسیک غالبا یکنواخت و ثابت است .ناز از سوی دلدار است ونیاز از سوی دلباخته وهجران هم غالبا حاصل این عشق نابرابرو یک جانبه است. اکنون اگر امروز شاعری بیاید و همین تم (موضوع)را به فرم تازه در آورد،نمیتوان گقت شعر مدرن سروده است. واقعیت برونی با گرایش شخص به اوبژه ها از نظر گاه نسبی بودن و آنجا در ژرفای رویاهاو تخیل های او به هم آمیخته شدنش، لجظه ها و تصویر هایی می سازدپر از <وقفه><مکث> <ناپایابودن> و شگفت انگیز بودن. نباید فریب داده شده ها ونظرگاه های ثابت را خورد. در دفترردپای معکوس که زنی هجران کشیده و دردمند به حرف آمده،حدیث عشق،هجران و انتظار و هراس حاصل از ان ها را بیان می کند.
صدای گره خورده ات
به گذشته ام کشاند
می خواستم رها شوم
اما
گره ها گرد من تحریر دیواری شدند
وصدایم را نشنید
هیچکس.(همان، 10)
در قطعه های دیگر غالبا از کسی سخن می رود که می بایست مانند آب در آینه برود وهمچون آب
بر اینه بیدار شود، یا آهسته می آید ،نگاه راوی را مهتابی می کند، تا هر دو از زندگانی پر شوندودر وسوسه گناه حل شوند.راوی دلش هوای دلدار دارد،پس آینه را می چرخاند،دست بر گونه ،با دهانی به شکل خاطره،حلول می شود در خودش ودر غربت نگاه خود می چکد.......
کوتاه سخن اینکه راوی به تعبیر فروغ فرخ زاد <زنی > است دردمند در آستانه فصلی سرد،تنها و جفا دیده کسی که صدای <او>را می شنود در خود که پیر می شود. همین جا سخن ازنقطه های انتظار است تا فاصله دلدار، مشت کوبیدن به باد و خیره ماندن به نقطه ای دور، وسایه های غبار گرفته در پریشانی نیمه شب و مهمتر از همه ردپاها ، پاهایی که بسوی گذشته بسوی دوردست خیز بر می دارند، اما در واقع پیش نمیروند باژگونه میروند:
امروز بیا
که من
باید در تو راه بروم
تا فردا
تا رد پای معکوس 0همان،103)
پس راوی بالا نمی رود ،پیش نمیرود، فرو می رود و خلاصه انکه اوکه قلبی سبز دارد، جفتش رادرپروازی تلخ فرا می خواند.(همان،93)در این فراز ها فرم تازه ای دیده نمی شود. آنچه به بیان آمده در شکل شعرآازاد شاملویی افتاده و پیام شعر بر آن سوار شده. البته در بغضی از فرازهای هر دو دفتر شعر سراینده- به ویژه در کتاب سایه های آویزان تازگی و آشنایی زدائی از لحاظ تصویر سازی ها و تعابیر،هست:
زخم خاکستری
شعرسپیدم را
سیاه می کند (سایه ها....23)
وقتی تو با منی/درختان/در سپیدی سرد/هم/شکوفه می دهند(همان 45)
می بینیم که در همه این نمونه ها راوی خود را در عناصر بیرونی طبیعی پنهان می کند.اجزاء جمله ها مدام به سوی انتزاع در حرکتند. محسوس و ملموس و گوشمند نمی شوند.
روشن نیست دلدار موصوف چه شکل و شمایلی دارد ؟ کوتاه یا بلند بالا است ؟ اطوار و رفتار و گفتارش چگونه است ؟ شوخ و بذله گوست یا عبوس و ترشرو ؟ چرا رفته است و کجارفته است فقط در ایجا دلباخته جفا دیده در انتظار است و وجوه این انتظار را ازبین نمی بر د، گله و شکوه و مویهمی آغازد، خود را به درودیوار می زند تا دلدار را باز آورد که غالبا ممکن نمی شود، طفیل لحظه ایست سبز ازبا او بودن.
این ها همه ابستراکسیون (انتزاع) حالت دلباختگی و انتظار است. چکیده سخن این است که راویبسیار به خود مشغول است و از مرز حالات انتظار و در ماندگی بیرون نمی رود:
گم گشته زنی است در نفسش
ودرختی که بیرون می آورد ریشه هایش را
تا دفن کند در گودال دگری (همان،53)
اشعار هر دو دفتر از بسیاری جهات زیر نفوذ طرز بیان و امپرسیونهای شاعرانه فروغ فرخ زاد ومنصور برمکی است(واین یکی در برخی موارد کاربرد افعال لازم، متعدی در شعر برمکی را به یاد می آورد)ثاثیر تعابیر فروغ البته زیاد تر و نمایان تر است:
پرنده فروغ بود
که گریخت (همان،36)
وگاه کار راوی به نقل قول صریح می کشد:تا بشکافد پوستم از حس باروری (همان،11)
یا: می خواند آوای هستی را
از پشت پلک نگاه زنی
که گفت: تنها صداست که می ماند (همان ف37)
د رواقع برخی از قطعه ها از جمله قطعه (32) کتاب ردپا....(توهمی عصیان کرد.... تندبس عاطفه
در میادین شهر حراج خواهد شد.. ... رباط های بی هویت....)
نسخه بر داری تولدی دیگر از فروغ فرخ زاد است بی آنکه از وصف حالات بیرون امده باشد.
راوی اساسا به وضعیت آدمها و اشیا نپرداخته و در مرحله وصف آنها متوقف شده است.اشعار هر دودفتر البته زنانه است.اما چون سراینده بیان حالات می کند، تاثیر بیشتر اشعاراوموقتی واختصاصی است. شعر و قصه مؤثرو عمومی ،شعری است که هر دو سویه انتزاعی وواقعی و ملموس را داشته باشد، تعابیر حسی به خواننده شعر کمک می کند در مثل چراغی داشته باشد در سلوک در تاریکیهای نامحسوس و نادیدنی برای دیدن رد پاهایی در جاده ای متروک ودر مقام راهنمایی برای پی بردن به عواملی که گر چه با ما بیگانه نیست اما در نظر نخست دور از دست ونا آشنا می نمایاتد اما در واقع از تجربه ای که ممکن است هر یک از ما در لحظه هایی از زندگانی داشته باشیم خبر میدهد.
امیلی دیکنسون شاعره امریکایی در پاسخ ناشر آثارش که از وی عکس اش را نیز خواسته بود -نوشت آیا بدون عکس هم قبولم دارید؟ باید بگویم که من مانند پرنده الیکائی کوچکم با موهای سرخو وزوزی، درست مانند تیغ های درخت بلوط (امیلی دیکنسون،ترجمه سعید سعید پور،12 ، تهران
1379) این شاعر دردمند که بسیارمضطرب و تنها بود بطور مستقیم از خود حرف نمی زند، ازرنج
های خود فاصله می گیرد و آنها را بصورت واقعییتی ملموس و گوشمند می بیند. کلام او ساختاری دو گانه دارد هم از لحاظ فرم و هم از سویه معنا، در شعر او صوت و لحن و معنا با یکدیگر عجین شده و با تکیه بر این عوامل(تساوی معنا و صوت)و شیئی شدگی انتزاعها، گویی موضوعهایی را که عرضه می دارد، در دانستگی اش می درخشد. به این فراز شعر او نگاه کنید:
اگر قرار بود پاییز بیایی
تابستان را کنار می زدم
با نیم لبخندی و تکان دستی
همچون کد بانویی که مگسی را(همان 170)
تابستان را با تکان دستی کنار زدن، استعاره ای شگفت آور، تازه و دور از دانستگی است،زود بهادراک خواننده شعر نمی آید اما دیکنسون با تشبیهی آشنا و نزدیک ، استعاره غامض یاد شده راملموس می کند.
اتفاقا آوار ضایی به ویژه در دفتر سایه های آویزان که حاوی اشعار فشرده ترو پخته تری است
همین گونه عمل می کند ، به ویژه در این شعر که از جمله اشعار خوب و مؤثر اوست:
زنی پرتاب می شود /بر پیشانی ماه/ میگزد ماه /لبانش را(همان 34)
عناصر ساده و غامض سازنده هر دو دفتر شعر:کوه،آب ،دریا موج، ستاره، ماه، پرنده، باران،دریچه،کویر، بیابان،آینه، چراغ، نور، تشعیع، دلتنگی ، رسوب کردن ، بهت، مرگ، آوار، زخم، سایه ها، سیب کال، غفلت، پرتاب شدن، گم شدن، دردنهان، سقوط ،زاده شدن زخمه-هستی، لوح
سرنوشت، صدای پا و...........هر یکنشان دهنده حالاتی است از ریزش و رویش، مردن و زاده شدن،فرود آمدن و بالا رفتن،...........یعنی درگیر دو حالت متضاد بودن که زیرینترین لایه های متن را تشکیل می دهد و در واقع تدابیر سراینده تفصیل دادن این زیر لایه است.
اما شکل بندی ایده ها و عاطفه ها در همه جا از این هنجار پیروی نمی کند.تعابیر گاهی در الفاظ معمولی ریخته می شود که نوشتن همانند های آن کاری ندارد.
چشم هایم از حدقه تهی می شود( رد پا 81)
و گاه به صورت چینش کلمه ها در صفحه جدول درمی آیند دیشب / من بودم و همهمه سکوت / وسایه ای /که آهسته از شاخه می چکید / خنجری سترگ / قلبی آویزان بر دیوار/ ونگاهی که/تنهائی ام را /بدرقه می کرد. تأثیر رویائی و شاعران شعر حجم در برخی از قطعه های سراینده محسوساست و در نتیجه شعر از حالت رومانتیک و شور مندانه بیرون می اید و مشابه می شود با جدول کلمات متقاطع و عقلانی کردن و محاسبه ای کردن ارقام و اعداد واره حالات:
ریاضیات بهم ریخته
اعداد را می آفریند
اعداد بی حساب از هندسه های بی شکل نمایا نند
وما
چه ساده از برهنگی خویش
شرمسار می شویم (همان 64)
اشعار هر دو دفتر از انتقاد اجتماعی و چالش با زن ستیزان یا وصف تیرگی های محیط وعوامل
بوجود آورنده آن تهی نیست و البته در دفتر سایه های آویزان بیشتر و بنیادی تر است. اینها از تیره عنکبوتهائی هستند که بر خاطره ها تار بسته اند، سایه صدا را به سکوت قصاص می کنند وحتی خیابانها را پشت چراغ قرمز به جریمه دادن وا می دارند.
اما سراینده در بیشترین موارد آوای محزون و درد مندانه قرون زنانه را باز تاب می دهد و آشکارو نهان از وضع و حال و رنج و درد اشتیاق زنها حرف می زند.شوریدگی او فراوان ، شدید ، ومسری است وجای تأمل دارد:
چشمان خیره ات /آب می کند /پیشانیم را/ تا جاری شوم (سایه ها 28)
تعابیری از این قسم زنانه است. سراینده آنها را از فرهنگ کلاس مرد سالارانه به وام نگدفته است.می گویند لطف ، ظرافت ،شیفتگی در زن شدیدتر است و تأمل و خرد ورزی در مرد بیشتر است اگر این نظر درست باشد پس شدت و هیجان عشق در زن کمتر از مرد است ولی پهنای میدان آن بیشتر است و همه گوشه ها و زوایای زندگانی او را در بر می گیرد.
تغزل های سراینده غالبا از همین ویژگی بر خوردار است گر چه در بیشترین موارد درد مندانه و محزون است ونشان می دهد فاصله بین دلدار و دلباخته نه پیمودنی یا دست کم بسیار دشوار است.رویهم رفته در بیان حالات دلدادگی محتاط است، واژه های ممنوع را بکار نمی برد،بیشتر به مجازو کنایه متوسل می شود اما با این همه چون اصالت دارد، در دانستگی مخاطب باز تاب مساعدی برمی انگیزد.گوئی به زبان پرده پوشانه ای می گوید من اگر عاشق نباشم ویا دوست داشته نباشم <هیچ ام> یا
طفیل لحظه ای سبز از با او بودن .
می بینیم که در این گونه موارد حدیث کهنسال عشق باز به پیش نما آمده است با همان فاصله و ابعاد عاشق کش و هجرانی ادب کلاسیک پارسی در جامه ای نو ، و طبعا این سروده های محزون شرقی خبر می دهد که گمان نمی رود به این زودی التیام یابد (درد عاشق نشود به ، به مداوای حکیم)خوب این هم خالی از لطف نیست.وجهی از وجوه عشق است و اساسا چرا دور برویم مگر نه این است که عشق و زیبائی وغم به هم پیوسته اند ؟ (حافظ هم دولت غم را به دعا می خواست) مگر عشق بی دردسر و خانه خراب کن هم وجود دارد؟شاید هم وجود داشته باشد. درهر دو دفتر شعرسراینده ، البته آثار کمرنگی از این قسم دیده می شود اما غالبا اشعار او نشان از اندوه دوری و رنج حاصل از آن دارد که می تواند به خوبی زداینده آن وحشت تنهائی دیرینه سالی باشد که ازدیرباز تا کنون ما را به خود مشغول داشته و در واقع هم جان ستان بوده وهم جان بخش . واین حرف و حدیث هنوز نیز ادامه دارد.

 

 

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : شنبه 8 بهمن 1390برچسب:دست,نقد, استاد عبدالعلی دستغیب, غیب,دست,منتقد ,ادبیات ایران, ایران, :: 13:18 :: توسط : آوا رضایی

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:نقاشی, :: 15:19 :: توسط : آوا رضایی

استاد روح الله خالقی در سال 1285 در کرمان متولد شد.شاگرد علینقی وزیری بود.
در سال 1325 انجمن موسیقی ملی ایران را تأسیس کرد.آثار متعددی شامل متد و
دستورهای علمی برای تدریس موسیقی ملی خدمت بزرگی به هنر و جامعه هنرکرد.
او اتودهای برای تار ،ویولن، وعود نوشت.
وآثار ساده مدرسه ای،کتابها ورسالات علمی مانند نظری به موسیقی از او بجا
مانده است.اوسرپرست ارکسترها 1و2-ورهبری ارکستر گلها را نیز تا آخرین
لحظه به عهده داشتاودر طی مدتی که در رشته موسیقی ایرانی کار کرد بیش از
صد آهنگ نوشت و آثاری چون دو جلد کتاب نظری به موسیقی و هم آهنگی
موسیقی تألیف کرد.

 

www.shereno.com

ارسال شده در تاریخ : پنج شنبه 6 بهمن 1390برچسب:روح الله خالقی,, :: 15:7 :: توسط : آوا رضایی
درباره وبلاگ
قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آوای قلم و آدرس avayeghalam2.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.

a






ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 2046
بازدید دیروز : 428
بازدید هفته : 4885
بازدید ماه : 9136
بازدید کل : 250505
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1


Translate code -->

<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->
<-BlogTitle->

<-BlogTitle->
<-BlogDescription->
نويسندگان
آخرين مطالب
<-PostContent->
موضوعات مرتبط: <-CategoryName->

برچسب‌ها: <-TagName->

ادامه مطلب
[ <-PostDate-> ] [ <-PostTime-> ] [ <-PostAuthor-> ]
درباره وبلاگ

قسم به قلم و آنچه تا ابد بر لوح محفوظ عالم خواهد نگاشت
موضوعات وب
برچسب‌ها وب
آرشيو مطالب
امکانات وب
<-BlogCustomHtml->

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 2046
بازدید دیروز : 428
بازدید هفته : 4885
بازدید ماه : 9136
بازدید کل : 250505
تعداد مطالب : 845
تعداد نظرات : 36
تعداد آنلاین : 1